|بر بال اندیشه|

سلام خوش آمدید

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمر» ثبت شده است

پنجمین فرزند اولین سپر ولایت

حضرت محسن علیه السّلام فرزند سقط شده

  • حیـدر کـرار

http://s4.picofile.com/file/8164921276/3066_989.jpg

بخشى از دفاعیه حضرت زهراء (سلام الله علیها) استنادها و استدلال‌هاى متنوع علمى است که هم جنبه عقلى دارد و هم نقلى، و در قسم نقلى از دو زاویه به اثبات حقوق خویش پرداخته است، یکى قرآن و دوم سنت که به مواردى از آن اشاره مى‌کنیم

الف: تمسک به قرآن

استفاده و استناد به قرآن در رأس گفتگوى علمى حضرت زهراء (سلام الله علیها) قراردارد که به یقین هر منصفى را به تفکر و اندیشه وادار مى‌کند.

ذهبى حدیثى نقل مى‌کند که فاطمه در آن به آیه خمس استناد نموده است، متن حدیث چنین است:و قال الولید بن مسلم، وعمر بن عبد الواحد: ثنا صدقة أبو معاویة، عن محمد بن عبد الله بن محمد بن عبد الرحمن بن أبی بکر الصدیق، عن یزید الرقاشی، عن أنس أن فاطمة أتت أبا بکر فقالت: قد علمت الذی خلفنا عنه من الصدقات أهل البیت ثم قرأت علیه " واعلموا أنما غنمتم من شیء فإن لله خمسه وللرسول " إلى آخر الآیة... . انس مى‌گوید: فاطمه نزد ابوبکر آمد و گفت: تو خوب مى‌دانى که بهره ما از اموال باقى مانده چیست، سپس این آیه را بر ابوبکر خواند: بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و رسول و...

  • حیـدر کـرار
  • حیـدر کـرار

آیا نامگذارى به نام محمد ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ و یکى از نام هاى پیامبران ممنوع و حرام است؟ پس چرا عمر طى بخشنامه اى به کوفه، نام گذارى به نام پیامبران را ممنوع کرد و در مدینه نیز دستور داد هر کس به نام «محمد» است باید آنرا تغییر دهد؟ امام عینى مى گوید: «کان عمر کتب الى أهل الکوفة: لاتسموا احداً باسم نبی، و أمر جماعة بالمدینة بتغییر أسماء أبناءهم المسمّین بمحمد ـ صلى الله علیه و آله و سلّمـ حتى ذکر له جماعة من الصحابة انه ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ اذن لهم فی ذلک فترکهم.([76]) راستى کار بنى امیه ـ در کشتن افراد هم نام على([77]) ـ و کار عمر در ممانعت از نامگذارى به نام «محمد» مکمل یکدیگر و در برگیرنده یک پیام و گام برداشتن در یک مسیر و براى یک هدف مشترک نیست؟

  • حیـدر کـرار

عمر بن خطاب مؤدب نبوده و به هنگام بردن نام پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ و سیده نساء العالمین، تعبیرات غیر مؤدبانه اى به کار مى گرفت. لذا بزرگان از محدثین شما اهل سنت، از او ناراحت شده، و عمر را «أنوک» یعنى احمق خواندند: چنانچه امام ذهبى از امام عبد الرزاق صنعانى این تعبیر را نقل مى کند. زید بن مبارک مى گوید: نزد عبدالرزاق بودیم که حدیث مالک بن اوس خوانده شد تا به اینجا رسید که: عمر به عباس و على خطاب کرده و گفت امّا تو اى عباس آمده اى که میراث پسر برادرت را (یعنى پیامبر اکرم ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ) مطالبه کنى. و اما على آمده میراث همسرش را مطالبه کند. عبدالرزاق گفت: نگاه کنید این احمق ـ یعنى عمر ـ چگونه بى ادبانه تعبیر مى کند. و نمى گوید: رسول الله ـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ([70]).

  • حیـدر کـرار

 عمر بن خطاب براى تحت پوشش قرار دادن فرارها و ناکامى ها و هزیمت هاى خود در جبهه هاى اسلام، در دوران خلافت خویش، قریش را بر علیه حضرت على (علیه السلام) تحریک مى کرد و آنان را به گرفتن انتقام کشته هاى خود در جنگها به دست على علیه السلام تشویق مى نمود. چنانچه موفق الدین مقدسى در کتاب خود این مطلب را بیان کرد([69]).

  • حیـدر کـرار

انگیزه و هدف بعضى فرماندهان نظامى مسلمانان از کشور گشائى و فتوحات، پر کردن شکم خود و به اسارت گرفتن و خونریزى بوده است؟([67]) آیا این اهداف با هدف پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) که به حضرت على (علیه السلام) به هنگام اعزام به یمن فرمود: «لئن یهدی اللّه بک رجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس»([68]) قابل جمع است؟

  • حیـدر کـرار

عمر بن خطاب شدیداً با وصیت پیامبر اکرم مخالفت کرد و آنرا رد نمود، چنانچه جابر بن عبداللّه مى گوید: إنَّ النبی دعا عند موته بصحیفة لیکتب فیها کتابا لایضِّلون بعده ابداً قال: فخالف علیها عمر بن الخطاب حتى رفضها([62]).

در جاى دیگر گفته است: فکرهنا ذلک أشدَّ الکراهة.([63]) یعنى از این که پیامبر ـ  صلى الله علیه و آله و  سلّم ـ وصیت کند شدیدا تنفر داشتیم.

  • حیـدر کـرار

حضرت على علیه السلام از مجالست و نشست و برخاست و رودررویى با عمر بن خطاب به شدت متنفر بود، به گونه اى که هر وقت ابوبکر درخواست نشستى با حضرت على علیه السلام مى کرد، حضرت به ایشان شرط مى کرد که کسى همراه او نباشد یعنى عمر همراه او نیاید، چنانچه امام بخارى مى گوید: أرسل ـ علی الى ابی بکر أن إئتنا ولا یأتنا أحد معک کراهیة لمحضر عمر...([55])

با این نصوص و اسناد، چگونه ادعا مى کنید که روابط اهل بیت پیامبر ـصلى الله علیه و آله و سلّم ـ با خلفاء حسنه بوده است؟

 

  • حیـدر کـرار

عمر بن خطاب از مدینة الرسول، شهر نهاوند و حرکت نیروهاى مسلمانان را مى دید و با فرمانده آنان به نام ساریه سخن مى گفت او دستور صادر نمود و آنان نیز شنیدند و دستورات او را اجرا کردند و پیروز شدند!

مگر مى توان با چشم غیر مسلح از شهر مدینه، نقطه اى را که چهار هزار کیلومتر فاصله دارد، دید؟ این قضیه با عقل بشر ناسازگار است.

من کلام عمر قاله على المنبر حین کشف له عن ساریة و هو بنهاوند من ارض فارس.([52])

آیا داستان «ساریة الجبل» از دید عقل و عقلاء ساخته و پرداخته بعضى جاهلان از شما اهل سنّت نیست؟ چنانچه عسقلانى درباره شیخین چنین فرموده است.([53])

جماعت اهل سنت از شما سؤال می کنیم ـچنانچه سید محمد بن درویش به این حقیقت اشاره کرده([54])ـ شما درباره عمر غلو مى کنید و او را از یک پیامبر بالاتر مى برید چه پاسخى دارید؟! آیا چنین مقامى را شما براى پیامبران صحیح مى دانید؟

  • حیـدر کـرار

جریان ازدواج عمر بن خطاب با ام کلثوم دختر حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام  از اکاذیب و اساطیر است. چون; اولا: در هیچ یک از صحاح ستة تفصیل جریان نیامده است.

ثانیاً: به گفته بعضى از محققان اسلامى؛ حضرت على علیه السلام دخترى به نام ام کلثوم نداشته([47]) بلکه کنیه حضرت زینب بوده است. و ایشان هم با عبدالله بن جعفر ازدواج کرده بود.

ثالثاً: تشابه اسمى شده، و عمر درخواست ازدواج با ام کلثوم دختر ابوبکر را کرده بود که آن هم در ابتدا مورد موافقت قرار گرفت ولى پس از آن با مخالفت عائشه روبرو گردید و انجام نشد([48]).

رابعاً: ازدواج عمر با زنى به نام ام کلثوم ـ محقق شده، ولى او دختر جرول مادر عبیدالله بن عمر است([49]) و ربطى به دختر حضرت على علیه السلام ندارد.

خامساً: حقایق تاریخى، دروغ بودن این جریان را به اثبات مى رساند آنجا که مى گویند پس از مرگ عمر، محمد بن جعفر و پس از مرگ او برادرش عون بن جعفر با او ازدواج کرد. در حالیکه: خود تاریخ([50]) تصریح دارد که این دو برادر در جنگ تستر ـ که در زمان عمر بود به شهادت رسیدند.

سادساً: مدعى هستند پس از این دو برادر عبدالله بن جعفر، ـ برادر سوم ـ با او ازدواج کرد. در حالیکه او با زینب ازدواج کرده بود ـ و او را داشت ـ آیا او جمع بین الاختین کرده است؟([51])

  • حیـدر کـرار

تمامى انصار، و جمع بزرگى از مهاجرین با بیعت ابوبکر مخالف بودند. چنانچه عمر بن خطاب تصریح کرده و مى گوید: حین توفى اللّه نبیه ـ أنَّ الانصار خالفونا، و اجتمعوا بأسرهم فی سقیفة بنی ساعدة و خالف عنا علی و الزبیر و من معهما.([22])

هنگام رحلت رسول خدا ـصلى الله علیه و آله و سلّمـ أنصار با ما مخالف بوده و مخالفت کردند، و همگى در سقیفه بنى ساعده گِرد هم آمده، و حضرت على و زبیر و همراهان آنان نیز با ما مخالف بودند، بنابر این چگونه مدعى هستید که خلافت ابوبکر به اجماع و اتفاق مسلمین بوده؟

  • حیـدر کـرار

خلافت ابوبکر نه با شورى بوده و نه با اجماع مسلمانان، بلکه فقط و فقط با اشاره و رأى یک نفر و آنهم عمر بن خطاب بوده است. که اگر چنین باشد: در آن صورت بر تمامى مسلمانان تبعیت از یک نفر ـ که خود در آن وقت خلیفه هم نبوده بلکه یکى از آحاد مسلمین و شهروند بلاد اسلامى شمرده مى شده ـ واجب و لازم است؟ و اگر کسى تبعیت نکند چرا مهدور الدم است؟ آیا این یک نفر بر تمامى بشریت تا قیام قیامت قیّم  است؟؟

پی نوشت:

اهل سنت جواب دهند

جمعى از علماء شما ـاهل سنتـ همانند ابویعلى([17]) حنبلى ـ 458 هـ و قرطبى([18]) ت671 هـ ـ و غزالى([19]) ت478 هـ . وعضدالدین([20]) ایجى 756 هـ   و محى الدین([21]) عربى مالکى ت 543 هـ : وجود هر گونه اجماعى را اساساً انکار کرده، بلکه آنرا غیر لازم دانسته اند.

  • حیـدر کـرار
|بر بال اندیشه|

» بـا قـرار دادن کـد لـوگـوی حمـایتی مـا در سایـت یـا وبـلاگ خود، ضمن یـاری در جهت گســترش عقــاید، زمیــنه آشنـایـی دیــگر کاربـران را بـا ایـن سایت فراهـم آوریـد.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران