|بر بال اندیشه|

سلام خوش آمدید

پاسخ به ادعای بیعت حضرت علی با خلفا

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۵۴ ب.ظ

سؤال: امام علی (علیه السلام) خلفا را تأیید می‌کرد، به چه دلیل شما شیعیان خلافت آنان را نمی‌پذیرید؟ پاسـخ حضرت آیت الله سبحانی: رفتـار امام علی (علیه السلام) با خلفا را باید در دو زمینه مورد بررسی قرار داد: 1. به رسمیت شناختن خلافت آنان. 2. همکاری امام با دستگاه خلفا در حل معضلات دینی و مشکلات سیاسی. و این دو مطلب باید از یکدیگر تفکیک شود. با قطع و یقین می‌گوییم که موضع امام در مورد اوّل کاملاً منفی بود و در مورد دوم مثبت.
در مورد دلایل منفی بودن موضع امام در مورد نخست باید گفت:
اوّلاً: علی (علیه السلام) چگونه می‌تواند خلافت دیگران را به رسمیت بشناسد، در حالی که وی از جانب خدا در مواضع مختلف و به ویژه روز غدیر، به عنوان ولی مسلمانان و سرپرست آنان معرفی شده است؟ ولایت امام، یک حکم آسمانی بود که جز خدا، هیچ فردی نمی‌تواند آن را دگرگون سازد، چنان که می‌فرماید: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِن وَ لا مُؤْمِنَة إِذا قَضَی اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الخیرة مِنْ أَمرِهِم».[1] «هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبر او درباره امری حکمی کنند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد».
امامت امام حق شخصی وی نبود که از آن چشم پوشی کند، بلکه حکم الهی بود که کسی قادر بر تغییر آن نیست، امّا اگر شرایط برای اجرای این حکم فراهم نباشد، مصلحت ایجاب می‌کند که درباره آن سکوت کند، نه این که دیگری را جای خود بنشاند.
ثانیاً: تاریخ سقیفه و بررسی زندگی امام (علیه السلام) حاکی است که آن حضرت با وجود شدیدترین فشارها، دست بیعت به سوی خلفا دراز نکرد.
معاویه در یکی از نامه‌های خود به علی (علیه السلام) می‌نویسد: «تو همان کسی هستی که به سان شتر افسار زده به سوی بیعت کشیدند»; و این جمله بیانگر آن است که فشار برای بیعت به حدی بود که امام را به زور از خانه خود بیرون کردند و به مسجد بردند.
امام (علیه السلام) در پاسخ نامه معاویه، این بی‌حرمتی را انکار نمی‌کند، ولی تصریح می‌کند که این نشانه مظلومیت اوست، آنجا که می‌فرماید: «گفتی که همچون شتر، افسار زدند و کشیدند که بیعت کنم، عجبا! به خدا سوگند خواستی مذمت کنی ولی ناخود آگاه ستودی. خواستی رسوا کنی ولی رسوا شدی. برای یک مسلمان نقص نیست که مظلوم واقع شود، مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و در یقین خود شک نکند».[2]
ثالثاً: بخاری، که کتاب حدیثی خود را بر وفق سیاست حاکم بر عصر خویش نوشته، در کتاب «مغازی» به سندی از عایشه چنین نقل می‌کند: فاطمه دخت پیامبر کسی را به نزد ابوبکر فرستاد تا سه چیز را برگرداند:
الف. میراث او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله).
ب. فدک.
ج. آنچه از خمس غنایم خیبر مانده است.
ابوبکر در پاسخ گفت: از پیامبر شنیده است: «لا نُوَرث، ما ترکناه صدقة»: «ما ارث نمی‌گذاریم، آنچه از ما باقی می‌ماند، صدقه است» و زندگی آل محمد (صلی الله علیه و آله) از همین مال تأمین می‌شود. تا این که می‌گوید: فاطمه از موضع‌گیری منفی ابوبکر خشمگین شد. او را ترک کرد و دیگر با او سخن نگفت و پس از پیامبر شش ماه زنده بود.[3]
وقتی فاطمه (سلام الله علیها) درگذشت، شوهرش علی (علیه السلام) او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را از درگذشت او آگاه نساخت و تا فاطمه زنده بود، علی با ابو‌بکر بیعت نکرد.[4]
حدیث یاد شده حاکی است که امام و همسرش، مدت شش ماه از بیعت با او سرباز زدند. اگر خلافت ابو‌بکر، شرعی و به اصطلاح جامع الشرایط بود، چرا دختر گرامی پیامبر، فاطمه (سلام الله علیها) در حالی که بر او خشمگین بود، جهان را وداع کرد و همسر او نیز تا شش ماه با او دست بیعت نداد؟
در این جا نوعی تناقض از نظر اصول اهل سنت وجود دارد؛ زیرا مورخان بر این نظریه‌اند که دخت گرامی پیامبر، با خلیفه بیعت نکرد و تا آخرین لحظه زندگی، با او سخن نگفت. حتی می‌گویند مادام که دخت گرامی پیامبر در قید حیات بود، علی (علیه السلام) با ابوبکر بیعت نکرد، بلکه پس از گذشتن شش ماه از حادثه سقیفه با او بیعت نمود.[5]
از طرفی در صحاح و مسانید نقل می‌کنند که هر کس با امام زمان خود بیعت نکند، مرگ او مرگ جاهلیت است.
مسلم در صحیح خود چنین نقل می‌کند: «هر کس بمیرد و در گردن او بیعت "امامی" نباشد، با مرگ جاهلیت از جهان رفته است».[6]
و نیز احمد بن حنبل در مسند خود نقل می‌کند: «هرکس بدون شناخت امام خود بمیرد، مرگ او به سان مرگ افراد در جاهلیت است».[7]
اکنون این دو گزاره را چگونه تصدیق کنیم؟
از یک طرف، رضایت وخشنودی زهرا (سلام الله علیها) ملاک خشنودی خدا و خشم او نشانه خشم خداست، و نیز وی از سروران زنان جهان است.[8] طبعاً یک چنین فردی، پاک و معصوم خواهد بود.
از طرف دیگر او با خلیفه بیعت نکرد و به همان حالت به لقاء اللّه پیوست.
اکنون باید این تعارض را به یکی از دو طریق حل کرد:
الف. مرگ زهرای اطهر (سلام الله علیها) که محور رضا و خشم الهی و سرور زنان بهشت بود، بر اثر عدم بیعت با امام عصر خود ـ نعوذ باللّه ـ مرگ جاهلیت بوده است.
ب. خلیفه
وقت، امام زمان خود نبوده و بدون جهت منصب خلافت را اشغال کرده است و امام همان فردی بود که در سرزمین غدیر، بر خلافت او تنصیص شد و زهرا (سلام الله علیها) از روز نخست با او بیعت کرده و تا جان بر لب و توان در بدن داشت، از یاری او باز نایستاد.
رابعاً: کلمات امام در موارد مختلف حاکی از آن است که او تا آخرین لحظات زندگی، خود را شایسته خلافت می‌دانست و این که خلافت حق مسلم او بود و از وی گرفته شد. در این مورد، علاوه بر خطبه «شقشقیه» که همه با او آشنا هستیم، سخنان دیگر او حاکی از غصب خلافت و عقب زدن او است که ما در این جا به برخی از سخنان آن حضرت اشاره می‌کنیم:
الف. «به خدا سوگند از روزی که خدا جان پیامبر خویش را تحویل گرفت تا امروز همواره حق مسلم من از من سلب شده است».[9]
ب. «شخصی در حضور جمعی به من گفت: پسر ابوطالب! تو بر امر خلافت حریصی; به او گفتم: «بلکه شما حریص‌تر و از پیغمبر دورترید و من از نظر روحی و جسمی نزدیک‌ترم. من حق خود را طلب کردم و شما می‌خواهید میان من و حق خاص من حائل و مانع شوید و مرا از آن منصرف سازید. آیا آن که حق خویش را می‌خواهد حریص‌تر است یا آن که به حق دیگران چشم دوخته است؟ همین که او را در برابر حاضران با نیروی استدلال کوبیدم به خود آمد و نمی‌دانست در جواب من چه بگوید».[10]
معلوم نیست اعتراض کننده چه کسی بوده و این اعتراض در چه وقت مطرح شده است.ابن ابی الحدید می‌گوید: اعتراض کننده سعد وقاص بوده، آن هم در روز شورا. سپس می‌گوید: ولی امامیه معتقدند که اعتراض کننده ابوعبیده جراح بوده و در روز سقیفه چنین اعتراض کرده است.
حضرت در ادامه می‌فرماید: «خدایا! از ظلم قریش و همدستان آنها به تو شکایت می‌کنم. اینها با من قطع رحم کردند و مقام و منزلت بزرگ مرا تحقیر نمودند. اتفاق کردند در مورد امری که حق خاص من بود، بر ضدّ من قیام کنند».[11]
تا این جا روشن گردید که امام هرگز در مسأله خلافت و امامت با خلفا مصالحه نکرد و پیوسته از مظلومیت خود سخن می‌گفت و نسل‌ها را از حقایق آگاه می‌ساخت.
نکته دوم، همکاری امام با خلافت در مسائل دینی و سیاسی و حل مشکلات خلفا است که موضع امام در این مورد کاملاً مثبت بود. ایشان در یکی از نامه‌های خود، علت همکاری با دستگاه خلافت را به روشنی بیان می‌کند. اکنون ترجمة نامة امام را در این جا می‌آوریم:
«به خدا سوگند هرگز فکر نمی‌کردم و به خاطرم خطور نمی‌کرد که عرب بعد از پیامبر; امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند (و در جای دیگر قرار دهند و باور نمی‌کردم) آنها آن را از من دور سازند! تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف فلان... بود که با او بیعت کنند. دست بر روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می‌خواهند دین محمد (صلی الله علیه و آله) را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگ‌تر بود؛ چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است که زایل و تمام می‌شود. همان طور که «سراب» تمام می‌شود و یا همچون ابرهایی که از هم می‌پاشند. پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید».[12]
این نامه به روشنی بیان می‌کند که امام در عین انتقاد از خلافت، برای صیانت اسلام تا آنجا که امکان داشت با آنان همکاری کرد و معضلات علمی و سیاسی آنان را به نحو احسن، حل و فصل نمود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] احزاب/36.
[2] نهج البلاغه، نامه 28.
[3] متن حدیث چنین است: «فوجدتْ فاطمة على أبی‌بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتّى توّفیت» محقق صحیح بخاری، فعل «فوجدت» را به «غضبت» تفسیر کرده است. بنابراین، فاطمه جان به جان آفرین داد در حالی که از خلیفه وقت خشمگین بود.
همچنین بخاری در «باب مناقب قرابة رسول اللّه صلَّی اللّه علیه و آله و سلَّم: 3714، نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: «فاطمة بضعة منّی، فمن أغضبها، أغضبنی».
[4] صحیح بخاری، باب غزوة خیبر، حدیث 4241.
[5] صحیح بخاری، کتاب فرض الخمس، حدیث3093.
[6] صحیح مسلم، باب امارة، ص 58، حدیث88.
[7] مسند احمد، 2/96.
[8] مستدرک حاکم، 3/156.
[9] نهج البلاغة، خطبه 6.
[10] همان، خ 172.
[11] بحارالأنوار، ج 29، ص 605.
[12] نهج البلاغة، نامه 62

  • حیـدر کـرار

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
|بر بال اندیشه|

» بـا قـرار دادن کـد لـوگـوی حمـایتی مـا در سایـت یـا وبـلاگ خود، ضمن یـاری در جهت گســترش عقــاید، زمیــنه آشنـایـی دیــگر کاربـران را بـا ایـن سایت فراهـم آوریـد.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران