|بر بال اندیشه|

سلام خوش آمدید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تبلیغ» ثبت شده است

حضرت سلطانعلی (علیه السلام) فرزند بلافصل امام باقر (علیه السلام) و برادر بزرگوار امام صادق (علیه السلام) و ابوالزوجه امام کاظم (علیه السلام) می باشد در سنه 113هـ ق مردم فین و کاشان و چهل حصاران نماینده ای به نام عامر بن ناصر را همراه با هدایای زیادی و تعدادی افراد دیگر روانه مدینه ساخته و از امام باقر (علیه السلام) تقاضای پیشوا و مبلغ برای هدایت و راهنمایی نمودند. این گروه بعد از گذشت هفته ها در راه به خدمت امام باقر (علیه السلام) رسیدند. امام باقر (علیه السلام) از آنها استقبال گرمی نمود و فرمودند که به من اجازه دهید تا فردا با خدای خود در مورد تقاضای شما مشورت نمایم. فردا امام باقر (علیه السلام) فرمودند آنچه جدم به تو فرموده من هم مأمور به آن می باشم و فرزندم علی را به همراه شما برای تبلیغ دین به آن دیار می فرستم. پس از دیدن این خواب امام باقر (علیه السلام) دستور می دهد که سفر فرزندش سلطانعلی (علیه السلام) را مهیا نمایند و تا دروازه مدینه این گروه را همراهی می نماید. چند کیلومتری مانده به فین بشیر بر مردم کاشان و چهل حصاران و فین مژده می دهد که امام باقر (علیه السلام) نور چشمش حضرت سلطانعلی (علیه السلام) را برای راهنمایی و ارشاد همه مردم به این منطقه روانه ساخته است در آن زمان  قریب به 3000 نفر گرداگرد حضرت سلطانعلی (علیه السلام) جمع شدند و مقدمش را به منطقه گرامی داشتند. او مدتی در فین و کاشان و به مدت 3 سال در مشهد اردهال به تبلیغ دین مبین اسلام مشغول بود و روزهای جمعه در منطقه اقامه نماز جمعه می نموده است.

  • ۳ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۴۴
  • حیـدر کـرار

آیا انقلاب اسلامی زنان را مجبور به پوشیدن چادر کرد؟

درگیری در مسجدگوهرشاد در زمان رضاشاه

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فتن٬ از اوایل دهه‌ پنجاه تعداد کسانی که پای‌بند به ارزش‌های اسلامی مانند نماز، روزه و حجاب بودند رو به گسترش نهاد. در بین ارزش‌های اسلامی حجاب معنای دیگری داشت. پس از اقدامات نابخردانه‌ی رضاشاه در تحمیل بی‌حجابی به زنان مسلمان و واقعه‌ی گوهرشاد، مسئله حجاب بزرگترین چالش بین روحانیت و رژیم پهلوی شد. از آن به بعد حجاب نه تنها به عنوان یک واجب شرعی و یک سنت اسلامی، بلکه به عنوان نمادی سیاسی- مذهبی بین روحانیت و رژیم محل نزاع و جدال قرار گرفت.

شاه حجاب را سمبل عقب ماندگی و بی‌حجابی را لازمه‌ی پیشرفت جامعه می‌دانست. شاه پوشیدن چادر را هنگام «راندن اتومبیل و کار کردن در اداره و یا در کسوت پزشک و وکیل دعاوی بسیار سخت» می‌دانست[1]. او چنان از آینده و چادر نگران بود که می‌گفت: «چگونه می‌توانیم در آینده‌ جامعه‌ای خشنود و خوشوقت بسازیم که در آن بچه‌ها دارای مادرانی در کفن سیاه باشند.»[2]

  • حیـدر کـرار

http://s4.picofile.com/file/8168010392/5_67.png

اهل سنت می گویند چرا در قرآن آیه ای در مورد جانشینی پیغمبر ـصلی الله علیه و آله و سلمـ نیامده و اسامی آنها را ذکر نکرده در حالیکه به موضوعات ساده مثل وضو و... اشاره نموده است؟ چگونه حقانیت شیعه را از منظر قرآن می توان بیان کرد؟

قبل از تفصیل باید سؤال کرد مگر در باب جانشینی ابوبکر، عمر، عثمان و... در قرآن اشاره شده است؟
برای رسیدن به پاسخ سؤال دانستن امور ذیل ضروری است
الف: جای تردیدی نیست قرآن کتاب هدایت و تبیان هر چیزی است و برای رسیدن انسان به سعادت و کمال برنامه های راه گشا و نجات بخش دارد و کلیات هر امری که در سعادت او دخیل است در قرآن آمده و مجرایی را که از آن مجرا باید این کلیات تبیین شود خود قرآن بیان کرده است و آن امر و نهی پیغمبر است که به دلالت آیه 7 سوره حشر لازم الاتباع است که می فرماید «آنچه را پیامبر آورده بگیرید و از آنچه نهی کرده خود داری کنید...»

  • حیـدر کـرار

http://s4.picofile.com/file/8164930826/54542.jpg

اگر امیرالمؤمنین بجاى امام حسن مى بود آیا صلح مى کرد یا نه؟ حضرت على مى فرمود من حاضر نیستم یک روز حکومت معاویه را تحمل کنم، چگونه امام حسن راضى به حکومت معاویه شد؟

این سؤال را که اگر حضرت امیر در جاى حضرت امام حسن بود صلح مى کرد یا نه، به این شکل نمى شود جواب داد، بله، اگر شرایط حضرت على مثل شرایط حضرت امام حسن مى بود صلح مى کرد، اگر بیم کشته شدنش در مسند خلافت مى رفت. ولى مى دانیم که شرایط حضرت امیر با شرایط امام حسن خیلى متفاوت بود، یعنى این نابسامانیها در اواخر دوره حضرت امیر پیدا شد، ولهذا جنگ صفین هم جنگى بود که در حال پیشرفت بود و اگر خوارج از داخل انشعاب نمى کردند مسلم امیرالمؤمنین پیروز شده بود. در این جهت بحثى نیست. و اما اینکه شما فرمودید چرا امیرالمؤمنین حاضر نیست یک روز حکومت معاویه را قبول کند ولى امام حسن حاضر مى شود؟ شما این دو را با همدیگر مخلوط مى کنید. حضرت امیر حاضر نیست یک روز، معاویه به عنوان نایب او و به عنوان منسوب از قبل او حکومت کند، ولى امام حسن که نمى خواهد معاویه را نایب و جانشین خود قرار دهد، بلکه مى خواهد خود کنار برود. صلح امام حسن کنار رفتن است نه متعهد بودن. در متن این قرار داد هیچ اسمى از خلافت برده نشده، اسمى از امیرالمؤمنین برده نشده، اسمى از جانشین پیغمبر برده نشده، سخن این است که ما کنار مى رویم، کار به عهده او، ولى به شرط آنکه این که شخصا صلاحیت ندارد، کار را درست انجام دهد، و متعهد شده که درست عمل کند. پس این دو خیلى تفاوت دارد. امیرالمؤمنین گفت من حاضر نیستم یک روز کسى مثل معاویه از طرف من و نایب من در جایى باشد. امام حسن هم حاضر به چنین چیزى نبود، و شرایط صلح نیز شامل چنین چیزى نیست.

  • حیـدر کـرار
|بر بال اندیشه|

» بـا قـرار دادن کـد لـوگـوی حمـایتی مـا در سایـت یـا وبـلاگ خود، ضمن یـاری در جهت گســترش عقــاید، زمیــنه آشنـایـی دیــگر کاربـران را بـا ایـن سایت فراهـم آوریـد.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران