|بر بال اندیشه|

سلام خوش آمدید
تبلیغ؛ وظیفه دینی همگانی

تبلیغ؛ وظیفه دینی همگانی

يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۸، ۰۴:۴۹ ب.ظ

#رمشک از دیار #استان_کرمان. منطقه‌ای دورافتاده در پایین‌ترین نقشه زیبای ایران

#تابستان_داغ

#تبلیغ_در_تابستان_داغ

#و_اما_قصه_بی_اعتنایی_ما
#به_قلم_خودم
#ادامه_دارد...

زدیم بیرون رأس ساعت 10 صبح روز سه‌شنبه در مورخ 16 مرداد 98. به مقصد مدرسه علمیه الزهراء (سلام‌الله‌علیها) تحت اشراف حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی (دام ظله)"
قم← کاشان←یزد←کرمان←جیرفت←کهنوج←قلعه گنج←رمشک

جایی که تپش قلب مسجد امام صادق (علیه‌السلام) در وجودش حیات بخش آن شده بود. در منطقه‌ای به نام #رمشک از دیار #استان_کرمان. منطقه‌ای دورافتاده در پایین‌ترین نقشه زیبای ایران. منطقه رمشک با ترکیب مذهبی #شیعه و #سنی اما با جمعیت حدود 50 درصد #اهل_تسنن.
هیچ وقت از خاطرم بیرون نمی‌رود. وقتی پیامک #نیاز_به_استاد در منطقه دورافتاده رمشک را دیدم بی‌اعتنا پیامک را پاک کردم. اینجاست که می‌گویند قسمت و حکمت از انتخاب ما آدم ها جلوتره!!
پیامک به همراه حاج‌آقا رسیده بود. حاج‌آقا پیام را بدون هیچ مقدمه‌ای برای من فرستاد و #اما_قصه_بی_اعتنایی_من!
مدتها گذشت و ما از ایام تبلیغی #ماه‌_رمضان #تابستان_داغ #استان_خوزستان_بندرماهشهر به خانه خوبم شهرمقدس بانو حضرت معصومه (علیهاالسلام) برگشتیم. حاج‌آقا مرتب پیگیر بود و با فراهم کردن زمینه‌ای، باب تبلیغ و تدریس در رمشک را مطرح می کردند و اما قصه بی اعتنایی من!
حاج‌آقا با اینکه در آزمون مؤسسه‌ای رتبه ممتاز گرفته بودند میل به تبلیغ در چنین جایی، او را از تحصیل در مؤسسه منصرف کرد. الحمدلله در مصاحبه حضوری دفتر آیت الله وحیدخراسانی پذیرفته شدند. خیلی سخت بود کوچ به جایی که حتی وقتی در #اینترنت جستجو می‌کردم هیچ جای زیبایی برای دیدن نداشت جز خاک و فقر و بی آبی! آن هم در کنار اهل تسنن. البته #گوگل در حق رمشک کم لطفی کرده بود و تصاویرش مربوط به سال‌ها قبل برمی‌گشت و فقط ترس من را بیشتر کرده بود.

بالأخره با هر سرسختی و نگرانی در جلسه مصاحبه حاضر شدم. درست و دقیق خاطرم نیست چی گفتم ولی یادم میاد خسته بودم. متولی صحبت می‌کردند و از شرایط و مزایای منطقه می‌گفتند و من در عین ناباوری از خودم می‌پرسیدم فکر می‌کنی میتونی؟!!
وقتی برگشتم نظرم به کل عوض شده بود خانواده من و همسری و دوستان اصرار در نرفتن ما داشتند و #اما_قصه_بی_اعتنایی_ما!
گذشت و در موعد مقرر بعد از سپری ایام تبلیغی #محرم در استان خوزستان از #بندر_ماهشهر عازم جایی شدیم که فقط گوگل‌مپ مکانش را می‌شناخت. نقطه صفر مرزی! ارزش وجود اینترنت، شارژ و گوشی برای پیدا کردن مسیر ناشناخته را تازه خوب درک می‌کردیم. شیطان دم گوش‌مان می‌گفت اگر نت قطع شود مبادا چنین و چنان شود و اما قصه بی اعتنایی ما. به یمن چنین سفر تبلیغی دور و دراز و پرماجرا، بیشتر بنادر سرزمینم را شناختم. از بندر به بندر در #تابستان_داغ_و_شرجی! بندر ماهشهر←بندر هندیجان←بندر دیلم←بندر گناوه←بندر بوشهر←عسلویه←بندر لنگه←بندرعباس←منوجان←رمشک!!
بماند که با چه سختی از حل مسافت و #گرما و #شرجی این #شهرهای_جنوبی جان سالم به در بردیم.
جالب آنجاست تا پنج ساعتی رمشک دیگر شبکه‌ای در دسترس نبود و ما می‌مانیم در جاده‌ای تاریک، باریک و طولانی!
دقیق یادم نیست چقدر راه را اشتباه رفتیم و برگشتیم ولی بعد از دو روز رانندگی به تپه‌ها و کوهای سیاه رنگ رمشک رسیدیم. از وقت اذان مغرب زمان زیادی نگذشته بود ولی رمشک در تاریکی به سر می برد. نور چراغ کپر و خانه‌های کوچک مردم از دور به چشم می‌خورد. نقشه می‌گفت باید از رودخانه عبور کنید.
چه می‌گویی گوگل‌مپ رودخانه مگر محل عبور است؟ بی خیال! گویا گوگل بازیش گرفته بود. کمی مکث کردیم. چپ و راست مان را خوب نگاه کردیم. نه! خبری نبود 🤔 اینجا پرنده هم پر نمی زند. دقایقی ماندیم تا اینکه موتور و ماشین هایی را دیدیم که بی پروا از رودخانه عبور می‌کردند و هیچ‌شان هم نمی‌شود!. چه کار می توانستیم بکنیم جز اینکه #همرنگ_جماعت شویم زدیم به رودخانه. همرنگ جماعت شدن برای ما #طلبه جماعت، همیشه گران تمام شده.
نخیر حاج آقا گاز نده! ماشین تکان نمی‌خورد! و به قول رمشکی‌ها ماشین ما در گل و ریگ تپید. الحمدلله با توقف نیم ساعته چندنفر از اهالی روستا به دادمان رسیدند و اولین اتفاق شیرین رمشک در رودخانه کم آب به رقم خورد.
یکی از شرایط پذیرش در این حوزه مبارکه این بود که زن و شوهر هر دو طلبه باشند و توانمند. بخاطر همین ارتباط راحت‌تر انجام می شد. اوایل برای من که دو تا بچه خردسال داشتم شاید خیلی سخت بود هر دو #استاد_تمام بودیم با 18 واحد تدریس! سخت بود ولی شیرینی تدریس در میان طلاب و در چنین منطقه‌ای محروم قطعا سختی‌ها را کم رنگ می‌کرد. علی الخصوص #مراسمات_مذهبی_حوزه از تمام ولادت و شهادت معصومین (علیهم السلام) که در سطح منطقه و مدرسه برگزار می‌شد، حال و هوای ما را دگرگون می‌کرد. از طرفی دیگر با مشاهده #مظلومیت_امام_امیرالمؤمنین_و_اهل_بیت_علیهم_السلام و شنیدن #اذان_بی_ذکر_علی_همسایه_ها، همت و رغبت مبلغان و اساتید مدرسه را جهت شکوفایی #فرهنگ_شیعه دو چندان می‌کرد. #مدرسه_الزهراء نقطه اوج #رمشک است. البته فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی حوزه الزهراء به دلیل واقع شدن در موقعیت جغرافیایی خاص و ترکیب مذهبی و محرومیت منطقه، منحصر به مراسمات مذهبی نبود بلکه شناسایی و مساعدت خانواده‌های نیازمند، خطبه‌خوانی ازدواج، اقامه نمازمیت توسط اساتید آقا، تبادل با مراکز متفرقه، برگزاری کلاس‌های شکوفه های قرآنی با استفاده از بانوان بومی شیعه توانمند و هر آنچه که باعث حفظ و تقویت سنگر شیعه در آن منطقه شود، از جمله فعالیت‌های این مدرسه به شمار می‌رود.
ــــــــــــــ
پ.ن: #تابستان_داغ_را_در_رمشک_می_گذرانم.
پ.ن: تنها فقط نیم ساعت مانده به رمشک برسیم. شمارش معکوس!!!

#مهلت_ثبت_نام: جذب استاد تنها تا پایان مرداد ماه
#شرایط_پذیرش: زوجین هر دو طلبه و توانایی تدریس داشته باشند.

جهت آگاهی از توضیحات بیشتر و اطلاع از مزایا با آیدی saeid@ در پیام‌رسان‌سروش و saeid_m@ در پیام‌رسان‌ایتا ارتباط برقرار فرمایید.

  • حیـدر کـرار

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
|بر بال اندیشه|

» بـا قـرار دادن کـد لـوگـوی حمـایتی مـا در سایـت یـا وبـلاگ خود، ضمن یـاری در جهت گســترش عقــاید، زمیــنه آشنـایـی دیــگر کاربـران را بـا ایـن سایت فراهـم آوریـد.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران