|بر بال اندیشه|

سلام خوش آمدید

بعد علمی زندگانی امام حسین علیه السلام

يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۰ ق.ظ

http://s5.picofile.com/file/8153128484/IMG16411858.jpg

دانش فراوان و اندیشه بلند و بصیرت فوق‏ العاده، ویژگى دیگر حسین بن على علیه السلام بود. آن حضرت علیه السلام به کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله آگاهى کامل داشت و از علم لدنّى بهره‏مند بود. همچنین از جریانات و تحوّلات فرهنگى، سیاسى و اجتماعى جهان اسلام اطّلاع کافى داشت. این فضیلت، از طرفى امام حسین علیه السلام را مورد توجّه مسلمانان، مخصوصاً شیعیان قرار داده و منزلت اجتماعى خاصّى براى حضرت علیه السلام به‏ وجود آورده بود و از طرف دیگر براى او وظیفه و مسؤولیت ‏ساز بود. به عبارت دیگر، چون امام علیه السلام انحرافات فراوان فرهنگى، سیاسى و اجتماعى را در جامعه اسلامى مى‏ دید و عمق فاجعه را درک مى‏ کرد سکوت را بر خود روا نمى‏ دانست.

بنابراین، دانش وسیع امام حسین علیه السلام، هم در پیدایش حادثه خونین عاشورا و هم در برآیند و تأثیر آن در جهان، نقش آفرین بوده است. بدین جهت این بُعد شخصیتى حضرت، در حدّ توان و اقتضاى مجال مورد بحث قرار مى‏ گیرد.

امام حسین علیه السلام، صاحب علم لدنّى‏:

براى شناخت اندیشه بلند آن امام همام علیه السلام، کافى است نگاهى اجمالى به خطبه‏ ها، سخنرانى ‏ها، نامه‏ ها، دعاها و جایگاه تربیت یافتگان مکتبش بیفکنیم.

استاد مطهّرى مى‏ نویسد: تنها کسى که خطبه‏ هاى او توانسته است با خطبه ‏هاى امیرالمؤمنان علیه السلام رقابت کند، امام حسین علیه السلام است؛ حتى بعضى [از دانشمندان‏] خطبه حسین بن على علیه السلام را برتر از [خطبه‏ هاى‏] پدرش دانسته ‏اند.

«خیثمة» مى‏ گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: اى خیثمه! ما درخت نبوّت و خانه رحمت و کلید حکمت و کانون دانش و محل رسالت و آمد و شدگاه فرشتگان و محلّ راز خداییم؛ ما هستیم امانت خدا در میان بندگان؛ ما هستیم حرم بزرگ خدا ...

همچنین ابوبصیر مى‏ گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: اى ابا محمد، خداى عزّوجلّ چیزى به پیغمبران عطا نفرمود، مگر اینکه آن را به محمد صلی الله علیه و آله عطا کرد و همه آنچه را به پیغمبران داد، به محمّد صلی الله علیه و آله هم عطا فرمود. و آن صحفى که خداى عزّوجلّ در قرآن مى‏ فرماید: «صُحُفِ ابراهیمَ و موسى‏» نزد ما اهل بیت است. عرض کردم: آن صحف همان الواح است؟ فرمود: بلى.

و مرحوم «اربلى» مى‏ نویسد:

علوم اهل بیت علیهم السلام به درس و بحث بستگى ندارد و چنین نیست که چیزى قبلًا نمى‏ دانستند بعد فرا گرفته باشند و از طریق قیاس، فکر و حدس، علوم خود را به دست نیاورده‏ اند بلکه علوم و معارف خودشان را از جانب خداى متعال دارند و بشر عادى به درک آنچه در ذهن و دل آنها بود نایل نمى‏ شود. کسى که مى‏ خواهد فضائل آنها را بپوشاند، همانند کسى است که مى ‏خواهد جلوى نور خورشید را بگیرد. امام حسین علیه السلام، بدون تردید از این موهبت الهى همانند دیگر اهل بیت پیامبر علیهم السلام بهره‏مند بود لذا در هر جا قدم مى ‏گذارد، مسلمانان اطراف او براى کسب فیض حاضر مى ‏شدند.

به عنوان نمونه، «ابى سعید کلبى» مى‏ گوید: معاویه به مردى از قریش گفت: وقتى وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شدم عدّه فراوانى از مردم را مشاهده کردم که گرد حسین بن على جمع شده بودند و چیزى از مزاح و شوخى در آنجا نبود.

«دینورى» مى‏ نویسد: وقتى حسین بن على علیه السلام وارد مکّه شد و در شعب على علیه السلام فرود آمد، مردم گرد او جمع شدند و عبدالله بن زبیر را ترک کردند؛ این امر بر ابن زبیر گران آمد فهمید تا حسین علیه السلام در مکّه است کسى نزد او نمى‏ آید و مردم صبح و شام دسته دسته دور حسین علیه السلام گرد مى‏ آمدند.

احادیث معتبر، بر این موضوع دلالت دارند که پیغمبر صلی الله علیه و آله على و فرزندانش علیهم السلام را به دانش ‏هایى مخصوص گردانید و کتابى به خط على علیه السلام و املاى پیغمبر صلی الله علیه و آله، همواره در این خاندان مورد استناد و مراجعه بوده است.

«ابوبصیر» مى‏ گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: قربانت گردم، شیعیان حدیث مى‏ کنند که پیغمبر صلی الله علیه و آله به على علیه السلام بابى از علم آموخت که از آن هزار باب علم گشوده گشت، فرمود: اى ابامحمد! پیغمبر صلی الله علیه و آله به على هزار باب از علم آموخت که از هر باب هزار باب گشوده مى‏ شود (مانند جزئیات و مصادیقى که بر قواعد کلى منطبق مى‏ شود) عرض کردم: به خدا که علم کامل و حقیقى این است. امام علیه السلام پس از تأمّلى فرمود: آن علم است ولى علم کامل نیست.

سپس فرمود: اى ابا محمد! همانا «جامعه» نزد ماست، اما مردم چه مى ‏دانند جامعه چیست؟ ...جامعه کتابى است به املاء زبانى پیامبر صلی الله علیه و آله و دستخط على علیه السلام، تمام حلال و حرام و همه احتیاجات دینى مردم، حتى جریمه خراش در آن موجود است ... سپس فرمود: همانا «جَفْر» نزد ماست ... و آن مخزنى است که علم انبیا و اوصیا علیهم السلام و علم دانشمندان گذشته بنى اسرائیل در آن است .... سپس فرمود: همانا مصحف فاطمه (س) نزد ماست ... سپس فرمود: علم گذشته و آینده تا روز قیامت نزد ماست و...

امام‏ حسین علیه السلام همانند دیگر اعضاى اهل‏بیت علیهم السلام از متوسّمین (باریک ‏بینان)، راسخین در علم، عالمان به «ما انزل الله»، اهل ذکر، داراى اسم اعظم، و آگاه به زبان حیوانات بود.

آگاهى از آینده افراد:

حسین بن على علیه السلام به ضمیر افراد و آینده آنها آگاهى داشت و در مواردى که صلاح مى ‏دانست به آنان بیان مى ‏کرد چنان‏که شب عاشورا وقتى از اصحاب خود مطمئن گشت گوشه‏اى از حقایق آینده را بیان کرد و جایگاهشان را در بهشت به آنان نشان داد.

«ابو بصیر» مى‏ گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: قربانت گردم مانع شما چیست (که مرگ و مصیبت اصحاب خود را به آنها نمى‏ گویید)؟ فرمود: این درى است بسته شده؛ تنها حسین بن على علیه السلام اندکى از آن را گشود (که در شب عاشورا شهادت و مصیبت اصحابش را به آنها خبر داد) سپس فرمود: اى ابا محمد! اصحاب آن حضرت علیه السلام بر دهان خود لجام و بندى داشتند!

امام حسین علیه السلام همچنین کشته شدن عبدالله بن بشّار را سال‏ها قبل از مرگش به او اطّلاع داده بود. عبداللَّه بشّار به عبیدالله بن حرّ گفت: «حسین علیه السلام به من فرمود تو به دست عبیدالله بن زیاد کشته خواهى شد. عبیدالله بن حرّ او را انکار کرد و سخن آن حضرت علیه السلام را تکذیب نمود، امّا طولى نکشید که سخن امام حسین علیه السلام با کشته شدن عبدالله تأیید شد.»

آگاهى کامل به مسائل عقلى و نقلى‏:

عصر امامت حسین بن على علیه السلام مقارن است با زمان حاکمیت و اقتدار بنى ‏امیّه؛ در این دوره آزادى بیان از شیعیان، مخصوصاً اهل بیت علیهم السلام سلب شده بود. و برخلاف زمان صادقین علیهما السلام، زمینه کار فرهنگى وجود نداشت. با این حال، گاهى فرصتى براى بیان حقایق پدید آمده است و امام حسین علیه السلام مطالبى را اظهار فرموده ‏اند. همین مقدار از کلمات نورانى امام حسین علیه السلام بیانگر این است که آن حضرت علیه السلام به علوم عقلى و نقلى آگاهى کامل داشته است. و در یک دسته‏ بندى مى ‏توان فرمایشات امام علیه السلام را به چند دسته تقسیم نمود:

الف: مسائل عقلى که شامل براهین و استدلال‏ هاى امام حسین علیه السلام در مقابل مخالفان و منکران است‏

ب: مسائل فقهى که مشتمل بر بیان احکام و فروعات دینى است‏

ج: تفسیر و علوم قرآنى‏

د: مباحث عرفانى‏

ه: مسائل سیاسى و اجتماعى.

قبل از اینکه مصادیقى را براى هر یک از این موارد ذکر کنیم، یک نکته را یادآورى مى ‏کنیم و آن اینکه لازمه وجوب اطاعت از امام علیه السلام آگاهى همه جانبه او به مسائل مورد نیاز انسان‏ها است و ممکن نیست خداى حکیم، اطاعت مطلق از کسى را واجب کند و عصمت و علم وافر به او عنایت نفرماید.

در این باره «سماعة بن خثعمى» مى‏ گوید: با مفضّل خدمت امام صادق علیه السلام بودیم، او به حضرت علیه السلام عرض کرد: فدایت شوم، آیا ممکن است خداى متعال اطاعت بنده‏ اى را واجب گرداند و اخبار آسمان را از آن منع کند؟ امام علیه السلام فرمود: خیر، خدا، نسبت به بندگانش گرامى ‏تر و رؤف‏تر است از اینکه پیروى بنده ‏اى را واجب نماید، امّا اخبار آسمان را از او منع کند.

و در روایت دیگرى مى‏ فرماید: اللَّهُ اعَزُّ وَ اجَلُّ مِنْ انْ یُفْرِضَ طاعَةَ عَبْدٍ یَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمائِهِ وَ ارْضِهِ.

بنابراین علم وسیع و گسترده اهل‏بیت علیهم السلام و عصمت آنها از آیه شریفه «اطیعُوا اللَّهَ وَ و أطیعُوا الرَّسولَ وَاولِى‏الْامرِ مِنْکُمْ» نیز به دست مى‏ آید. اینکه اطاعت اولى‏الامر (اهل ‏بیت علیهم السلام) در کنار اطاعت خدا و رسول او قرار گرفته، و به‏ طور مطلق پیروى واجب شده است، هم دلیل مصون بودن اهل بیت علیهم السلام از خطاست و هم نشانه گستردگى آگاهى آنهاست؛ زیرا اگر مصون از خطا نبودند، خداى حکیم نمى ‏بایست اطاعت مطلق آنان را واجب کند بلکه لازم به تقیید بود و از سوى دیگر پیروى و اطاعت کسى که آگاهى کافى نسبت به همه امور ندارد نیز شایسته نیست به طور مطلق واجب شود. بنابراین آیه مذبور هر دو جهت را ثابت مى‏ کند.

آگاهى به علوم عقلى‏:

یکى از ادلّه آگاهى اولیاء خدا به مباحث عقلى، برهان‏ ها و استدلال‏ هایى است که در برابر منکرین مبدأ و معاد و یا مخالفین، براى اقناع یا اسکات آنان به ‏کار برده‏ اند. و یا در وصف قادر مطلق و واجب الوجود اظهار فرموده ‏اند.

از امام حسین علیه السلام مطالب فراوانى در این زمینه نقل شده است که دو نمونه از آنها را متذکّر مى ‏شویم:

1- پاسخ به نافع بن ازرق‏

«ابن عساکر» چنین نقل مى‏کند: نافع بن ازرق، رهبر فرقه ازارقه خوارج، به حسین علیه السلام عرض کرد: خدایى را که مى‏ پرستى براى من توصیف کن! حسین علیه السلام فرمود: اى نافع! هر کس دین خود را بر قیاس بنا کند همواره در اشتباه است و به اعوجاج و کژى کوچ کند و گمراه گردد و سخنان زشت گوید. اى پسر ازرق! من خدایم را وصف مى ‏کنم به آنچه او خود را وصف فرموده است. او به حواس ادراک نشود و به مردم قیاس نگردد. نزدیک است ولى به چیزى چسبیده نیست، دور است امّا دورى نجسته  او یگانه است و تبعیض و تجزیه و ترکیب در او راه ندارند، و به نشان‏ ها شناخته شده و به علامات وصف شده است. غیر از خداوند بزرگ و بلند مرتبه، خدایى نیست.

نافع گریست و گفت: ما احْسَنَ کَلامَک؛ چقدر نیکو است کلام تو! حسین علیه السلام فرمود: به من گفته ‏اند تو به پدر، برادر و بر من گواهى به کفر مى ‏دهى. ابن ازرق گفت: «اما وَاللَّه یا حُسَین لَئِن کانَ ذلِکَ؛ لَقَدْ کُنْتُم مَنارَ الْاسلامِ وَ نُجُومَ الْاحْکامِ»؛ یا حسین! اگر این چنین بوده (یعنى اگر از من این ناسزا صادر شده عذر مى ‏خواهم.) به خدا سوگند به یقین که شما چراغ اسلام و ستارگان احکام خدایید.

در دعاى عرفه نیز، با بیان زیبایى، خلقت انسان را از آغاز تا پایان شرح مى‏ دهد و از برهان نظم و علّت و معلول براى توصیف خداى متعال بهره مى‏ گیرد و قدرت بى‏پایان حضرت احدیّت را با برهان اثبات مى‏ کند.

امام‏ حسین علیه السلام دعاى عرفه را با ستایش و توصیف خداى یگانه آغاز مى ‏کند واین فراز از دعا را با جمله «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شى‏ء وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ اللَّطیفُ الْخَبیرُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدیرٌ» به پایان مى‏ برد. و براى اثبات قدرت خداى تعالى به خلقت انسان اشاره مى‏ کند و عرض مى‏ نماید: خدایا! من به (شهود جمال) تو مشتاق و به یکتایى‏ات گواه و به ربوبیت تو معترفم و مى‏ دانم تو پروردگار من هستى و بازگشت من به سوى تو است. تو مرا از نیستى به هستى آوردى (و از عدم به عرصه وجود کشاندى) و مرا از خاک خلق کردى. سپس در صلب پدرانم جاى دادى و از حوادث زمان و موانع روزگار (که مانع وجودم بودند) مرا محفوظ داشتى تا آنکه پى در پى از یکایک پشت پدرانم به رحم مادران انتقال یافتم در آنجا نسبت به من رأفت و مهربانى داشتى ... و در گهواره که کودکى ناتوان بودم مرا (از هر آسیب و خطر) نگه داشتى و از شیر مادر غذایى گوارا روزى‏ام کردى و دل‏هاى دایگان را به من مهربان ساختى، مادران پرمحبت را براى محافظتم از آسیب جنّ و شیطان برگماشتى. و از عیب و نقصان خلقت مرا پیراستى؛ بسى بلند مرتبه خداى مهربانى، آنگاه که زبانم به سخن گشودى و نعمت بى حدّ خود را بر من تمام کردى، و در هر سال پرورش مرا افزون ساختى تا خلقت من کمال یافت و قواى جانم به حدّ اعتدال رسید، پس حجّت (قوّه عقل) را بر من الزام نمودى و معرفت خود را به قلب من الهام فرمودى ...

و در فراز پایانى عرض مى‏ کند: حمد و سپاس مخصوص خدایى است که فرزند ندارد تا وارث او باشد، و شریکى در مُلک و سلطنت ندارد تا در ابداع و اختراعش کسى مخالفت و ضدّیت کند، و قدرت کامله‏اش در صنع و ابداع محتاج به معاونت کسى نیست تا او را یارى دهد. پس او منزّه از شرک و شریک است که اگر جزء او خدایانى بودند نظم آسمان و زمین از بین مى ‏رفت و از هم گسیخته مى‏ شد ....

آگاهى به تفسیر و علوم قرآن‏:

یکى از خصوصیات امام حسین علیه السلام که وى را مورد توجّه مسلمانان قرار داده بود، علم و آگاهى حضرت علیه السلام به حقایق بیکران قرآن کریم بود. هرگاه مسلمانان فرصتى مى ‏یافتند به‏صورت حضورى یا کتبى مسائل قرآنى خود را مطرح مى‏ کردند و آن بزرگوار پاسخ مى ‏فرمودند. در این زمینه مطالب زیادى از امام علیه السلام نقل شده است که یک نمونه از آن را تبرکاً متذکّر مى ‏شویم.

امام سجّاد علیه السلام مى‏ فرماید: مردم بصره طى نامه‏اى از پدرم معناى «صَمَدْ» را سؤال کرده بودند. پدرم در پاسخ نوشت: وَ انَّ اللَّه سُبْحانه قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقالَ: «اللَّهُ احَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ» ثم فَسَّرَهُ فَقالَ: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً احَدٌ» لَمْ یَلِدْ لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ شَى‏ءٌ کثیفٌ کَالْوَلَدِ وَ سائِرُ الْاشْیاءِ الْکَثیفَةِ الّتى‏ تَخْرُجُ مِنَ الَمخْلُوقینَ، وَ لا شى‏ءٌ لَطیفٌ وَ لا یَتَشَعَّبُ مِنْهُ الْبَدَواتِ کَالسِّنَةِ وَالّنَوْمِ، وَالْخَطْرَةِ وَالْهَمِّ وَالْحُزْنِ وَالْبَهْجَةِ، وَالضِّحْکِ وَالبُکاءِ وَالْخَوفِ وَالرَّجاءِ وَالرَّغْبَةِ وَالسّأْمَةِ، وَالْجُوعِ وَالشَّبَعِ، تَعالى‏ انْ یَخْرُجَ مِنْهُ شَىْ‏ءٌ وَ انْ یَتَوَلَّدَ مِنْهُ شَىْ‏ءٌ کَثیفٌ اوْ لَطیفٌ. وَ (لَمْ یُولَدْ): لَمْ یُتَوَلَّدْ مِنْ شَىْ‏ءٍ وَ لَمْ یَخْرُجْ مِنْ شَىْ‏ءٍ کَما تَخْرُجُ الْاشْیاءُ الْکَثیفَةُ مِنْ عَناصِرِها، کَالشَّىْ‏ءِ مِنْ الشَّى‏ءِ وَالدّابَةِ مِنَ الدّابَةِ، وَالنَّباتِ مِنَ الْارْضِ وَالْماءِ مِنَ الیَنابیعَ، وَالْاثْمارِ مِنَ الْاشْجارِ، وَ لا کَما تَخْرُجُ الْاشْیاءُ اللَّطیفَةُ مِنْ مَراکِزِها کَالْبَصَرِ مِنَ الْعَیْنِ ... هُوَ اللَّهُ الصَّمَدُ الَّذى‏ لا مِنْ شَى‏ءٍ وَ لا عَلى‏ شَىْ‏ءٍ، مُبْدِعُ الْاشْیاءِ وَ خالِقُها، وَ مُنْشِى‏ءُ الْاشْیاءِ بِقُدْرَتَهِ، ... همانا خداى سبحان پس از آنکه فرمود: «اللَّه‏احدٌ اللَّه‏الصَّمَد» «صَمد» را تفسیر کرد، به اینکه فرمود: «لَمْ یَلِد و لَمْ یُولَد وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً احَدٌ.»

«لَمْ یَلِدْ» یعنى شى‏ء متکثّر همانند فرزند و سایر چیزها که از مخلوقات خارج مى ‏گردد از او [خدا] خارج نشده است. همچنین چیز غیر متکثّر (لطیف) از او خارج نشده است. و حالات نفسانى همانند چرت، خواب، هوشیارى، ناراحتى، غم، سرور، خنده، گریه، ترس، امید، علاقه، تنفر، گرسنگى و تشنگى بر او عارض نمى‏ شود و خدا برتر از این است که شى‏ء مرکب یا غیر مرکب از او خارج شود و از او متولّد گردد.

«وَ لَمْ یُولد» یعنى [خدا] از چیزى متولد نشده و از چیزى خارج نگردیده است، چنانکه اشیاء مرکّب از عناصر به‏وجود آمدند مثل خروج شى‏ء از شى‏ء و حیوان از حیوان و گیاه از زمین و آب از چشمه ‏ها و میوه‏ ها از درختان ... و نه چنانکه اشیاء لطیف از مراکزشان خارج مى‏ شوند، همانند نگاه از دیده ... او «صمد» است یعنى نه از چیزى است و نه بر چیزى؛ او بوجود آورنده اشیاء و خالق آنها و ایجاد کننده آنها با قدرتش مى ‏باشد.

آگاهى به عرفان و اخلاق:‏

یکى از جلوه‏ هاى زیباى علم و معرفت امام حسین علیه السلام بیانات عرفانى و اخلاقى آن بزرگوار است که در قالب ادعیه، اشعار و خطبه‏ ها به یادگار مانده است.

مکتب عرفانى امام حسین علیه السلام عبارت است از توازن بین دنیا و آخرت و اعتدال منطقى بین زهد و مسؤولیت‏ هاى اجتماعى؛ همچنین سیر و سلوک اخلاقى و عرفانى آن حضرت علیه السلام بر مبناى تعبّد و التزام به احکام دین و عمل به وظایف شرعى استوار است. در این مکتب در عین این که مصالح تشریع احکام از نوع منازل و مقامات سلوک معنوى محسوب مى‏ شود، هرگز گذشتن از منزلى به معنى سقوط احکام تعبّدى آن نیست و به این ترتیب، جدایى شریعت و طریقت، مقبول نمى‏ باشد.

عرفان ابا عبدالله علیه السلام آمیخته با حماسه و جهاد است. در حالى که شمشیر مى‏ زند ذکر خدا مى‏ گوید و هر چه مصائب بیشتر مى‏ شود چهره ‏اش برافروخته‏ تر مى‏ گردد.

عشق بازى امام حسین علیه السلام با معبود خویش و بیانات حضرتش در این زمینه بیش از آن است که در این مختصر بگنجد و شایسته است کار مستقلى در این زمینه صورت گیرد.

لکن به دو نمونه از آنها اشاره مى‏ کنیم.

امام علیه السلام هنگام عزیمت از مکّه به کربلا در خطبه ‏اى پس از حمد و ثناى الهى و اعلام اشتیاق خودش به لقاء خدا فرمود: رِضَىَ اللَّهِ رِضانا اهْلَ الْبَیْتِ، نَصْبِرُ عَلى‏ بَلائِهِ وَ یُوَفّینا اجْرَ الصَّابِرینَ ... رضایت و خشنودى خدا، رضایت و خشنودى ما اهل بیت است، بر بلا و گرفتارى که از جانب اوست صبر خواهیم کرد و او به ما پاداش اهل صبر را عطا خواهد فرمود...

امام حسین علیه السلام براى رسیدن به رضوان الهى و خشنودى حضرت حق، خود را به کام ناملایمات و خطرات افکند و هرگز در برابر مشکلاتى که برایش پیش آمد از پا درنیامد و سخنى نگفت که نشانه عدم رضایت باشد؛ بلکه در آخرین ساعات عمر شریفش نیز خطاب به یارانش فرمود:

اى عزیزان! صبر کنید، مرگ جز پلى نیست که شما را از سختى و گرفتارى به بهشت وسیع و نعمت‏هاى دائم منتقل مى‏ کند... چه کشته شویم، چه پیروز گردیم، آنچه را خدا براى ما مقدّر کرده باشد، آن را خیر مى‏ بینیم.

نماز ظهر عاشوراى امام علیه السلام نیز نشان دهنده اوج عرفان آن حضرت علیه السلام است که بسیارى از مورّخین آن را نقل کرده ‏اند. در یک جمله، باید گفت حسین بن على علیه السلام جز خدا چیز دیگرى ندید لذا در دعاى عرفه فرمود: خدایا! کى از نظر دور شدى تا وجودت نیازمند استدلال و نشانه باشد و [اساساً] غیر تو چیزى وجود ندارد (و وجود همه اشیاء پرتوى از وجود توست) تا نشانه وجود تو قرار گیرد.

آگاهى از جریانات سیاسى و اجتماعى:‏

خصوصیت دیگر امام حسین علیه السلام که او را مورد توجه جامعه اسلامى قرار داد و از طرفى براى حضرت علیه السلام وظیفه و مسؤولیت ایجاد کرده بود، آگاهى و شناخت کامل به تحوّلات فرهنگى، سیاسى و اجتماعى جهان اسلام بوده است. این حقیقت با بررسى نامه‏ هاى حضرت علیه السلام که به معاویه نوشتند و خطبه‏ هایى که در مواقع گوناگون ایراد فرمودند آشکار مى‏ گردد.

امام علیه السلام در نامه‏اى به معاویه، پس بیان برخى از جنایات وى مى‏ نویسد: تو سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله را ترک کرده و فرمان او را عمداً مخالفت کردى و بدون هدایت الهى به دنبال هواى خود رفتى. آنگاه زیاد را به بصره و کوفه مسلّط کردى در حالى که او دست‏هاى مسلمانان را قطع کرده، چشمان آنها را نابینا و آنان را به شاخه‏ هاى نخل آویزان مى ‏ساخت.

آیا تو قاتل آن دو «حضرمى» نیستى؟ کسانى که زیاد به تو نوشت آنها بر «دین على» هستند و تو به او نوشتى هر کس بر دین و رأى على است بکش، او نیز به فرمان تو آنها را کشت و مُثْله کرد ... من براى تو جز این نمى‏ گویم که تو در حق خود ستم کردى و دینت را ضایع نمودى و امانتى که در دستت دارى مورد سوء استفاده قرار داده و رعیت خود را فریب دادى و با این اعمال جایگاهت را پر از آتش نمودى.

سخنرانى امام علیه السلام براى شخصیت‏هاى علمى و ذى نفوذ در «مِنا» بیانگر این حقیقت است که آن بزرگوار به مسائل جارى جهان اسلام کاملًا واقف بوده است. امام علیه السلام در این سخنرانى ضمن یادآورى خیانت‏هاى معاویه، آنان را مقصر اصلى قلمداد نمود و فرمود:

جریان ادارى کشور و صدور احکام دادگاهى و تصویب برنامه ‏هاى کشور باید به دست دانشمندانى که امین هستند و به حلال و حرام الهى آگاهى دارند سپرده شود؛ امّا اینک مقامتان را از شما بازگرفته و ربوده‏ اند. اگر شما مردانى بودید که بر شکنجه و ناراحتى شکیبا بودید و در راه خدا حاضر به تحمّل ناگوارى مى ‏شدید مقرّرات براى تصویب پیش شما آورده مى‏ شد... مایه تسلّط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن و دلبستگى‏ تان به زندگى گریزان دنیا بود.

شما با این روحیه و رویه، توده ناتوان را به چنگال این ستمگران گرفتار کردید؛ تا یکى برده‏ وار سرکوفته باشد و دیگرى بیچاره ‏وار سرگرم تأمین آب و نانش! حکّام خودسرانه در منجلاب سلطنت غوطه ‏ورند و با هوسبازى خویش ننگ و رسوایى به بار مى ‏آورند...

آگاهى به فقه و فروعات‏:

بخش دیگرى از فرمایشات امام حسین علیه السلام مربوط به فقه و احکام مبین اسلام است که درباره همه فروعات اسلام مطالبى از آن بزرگوار نقل شده است. ما به خاطر ضیق مجال از نقل آنها صرف‏ نظر مى ‏کنیم و خوانندگان گرامى را به مطالعه کتاب «موسوعة» ارجاع مى‏ دهیم.

آگاهى به قواعد سخن‏:

آگاهى به اصول و قواعد سخن و رعایت آنها در گفتار، موجب زیبایى کلام و دلنشین شدن آن است. و همچنین از نظر نفوذ در جان‏ ها و بقاء آن در تاریخ مؤثر است.

امام حسین علیه السلام از این نظر شخص برجسته‏ اى است و به تعبیر شهید مطهّرى (ره)، تنها کسى که خطبه ‏هاى او توانسته است با خطبه‏ هاى امیرالمؤمنان علیه السلام رقابت کند، امام حسین علیه السلام است.

گواه این مطلب اشعار و خطبه‏ هایى است که آن حضرت علیه السلام در طول حیات خویش ایراد فرموده ‏اند. در این جا به ذکر دو نمونه از آنها مى‏ پردازیم.

هنگامى که «ابوذر» صحابى بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه و آله از طرف عثمان به ربذه تبعید گشت، على و فرزندانش علیهم السلام او را بدرقه کردند. امام حسین علیه السلام جملاتى را مرتجلًا به زبان آورد که از نظر فصاحت قابل توجّه است، او به ابوذر فرمود: یا عَمَّاهُ انَّ اللَّهَ قادِرٌ انْ یُغَیِّرَ ما قَدْ تَرى‏، وَاللَّهُ کُلَّ یَوْم فى‏ شَأْنٍ، وَ قَدْ مَنَعَکَ الْقَومُ دُنْیاهُمْ وَ مَنَعْتَهُمْ دینَکَ و ما اغناکَ عمّا مَنَعُوکَ و ما احْوَجَهُم الى‏ ما مَنَعْتَهُمْ فَأَسئِلِ اللَّهَ الصَّبْرَ وَالنَّصْرَ وَاسْتَعِذْ بِهِ مِنَ الْجَشَعِ وَالْجَزَعِ، فَانَّ الصَّبْرَ مِنَ الدّینِ وَالْکَرِمِ، وَ انَّ الْجَشَعَ لا یُقَدِّمُ رِزْقاً وَالْجَزَعَ لا یُؤَخِّرُ اجَلًا..اى عمو جان! خداوند قادر است که وضع کنونى را دگرگون سازد، و خداوند هر روزى دست به کار چیزى است، و این قوم دنیاى خود را از تو بازداشتند و تو دین خود را از آنان. راستى که تو چه بى نیازى از آنچه تو را محروم ساختند، و آنان چقدر به آنچه تو آنها را محروم ساختى نیازمندند. پس از خداوند صبر و یارى بخواه، و از حرص و بى‏تابى به او پناه بر، که صبر از دین و کرم است. و نه حرص روزى را پیش اندازد و نه بى‏تابى اجل را به تأخیر افکند.

و در روز عاشورا شروع به خواندن خطابه ‏اى کرد که، اگر قیس بن ساعده (از ادباى عرب) حاضر بود از سخن گفتن فرو مى‏ ماند. و اگر ادیبان عرب شاهد بودند، از سر تعظیم به سجده مى‏ افتادند. این مطلب به خوبى از بیان عمر سعد به دست مى ‏آید که گفت: واى برشما! با او سخن نگویید او پسر پدرش مى ‏باشد (یعنى شبیه پدرش على بن ابى طالب علیه السلام است) سوگند به خدا اگر او یک روز دیگر بین شما بماند از سخن گفتن خسته نمى ‏شود و باز نمى‏ ماند.

و در اشعارى که به آن حضرت علیه السلام نسبت داده ‏اند، علوّ همّت و بى‏نیازى خودش را از مخلوق در قالبى زیبا اظهار فرمود:

          اغْنِ عَنِ الَمخْلُوقِ بِالْخالِقِ             تَغْنَ عَنِ الْکاذِبِ بِالصَّادِقِ‏

          وَاسْتَرْزِقِ الرَّحْمنَ مِنْ فَضْلِهِ            فَلَیْسَ غَیْرَ اللَّهِ مِنْ رازِقٍ‏

           مَنْ ظَنَّ انَّ النَّاسَ یَغْنُونَهُ                فَلَیْسَ بِالرَّحْمنِ بِالْواثِقِ

این ویژگى امام حسین علیه السلام، در جوامع عربى که به فصاحت و بلاغت اهمیّت زیادى مى ‏دادند، مورد توجّه قرار داشته و در ساختن جایگاه علمى و اجتماعى آن حضرت علیه السلام مؤثر بوده است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
|بر بال اندیشه|

» بـا قـرار دادن کـد لـوگـوی حمـایتی مـا در سایـت یـا وبـلاگ خود، ضمن یـاری در جهت گســترش عقــاید، زمیــنه آشنـایـی دیــگر کاربـران را بـا ایـن سایت فراهـم آوریـد.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران